-
مریم حیدرزاده - یک حقیقت تلخ
1385,11,03 04:07
یک حقیقت تلخ یه نفر خوابش میاد و واسه ی خواب جا نداره یه نفر یه لقمه نون برای فردا نداره یه نفر می شینه و اسکناساشو می شمره می خواد امتحان کنه که تا داره یا نداره یه نفر از بس بزرگه خونشون گم می شه توش اون یکی اتاقشون واسه همه جا نداره بابا می خواد واسه دخترش عروسک بخره انتخابم می کنه ، پولشو اما نداره یکی دفترش پر از...
-
مریم حیدرزاده - من تو رو می خوام اونا رو نمی خوام
1385,11,03 04:02
عطر زرد گل یاس رو نمی خوام نمره ی بیست کلاسو نمی خوام من فقط واسه چش تو جون می دم عاشقای بی حواسو نمی خوام من تو رو می خوام اونارو نمی خوام نفسم تویی هوارو نمی خوام عشق رو نقطه ی جوشو نمی خوام دوره گرد گل فروشو نمی خوام اونی که چشاش به رنگ عسله مجنون خونه به دوشو نمی خوام من تو رو می خوام اونارو نمی خوام نفسم تویی...
-
دفتر اول- به وقت گرینویچ -بهار 1384- نوشته حسین پناهی
1385,11,03 03:48
به وقت گرینویچ اولین نقطه ای که از مرکز کائنات گریخت و بر خلاف محورش به چرخش در آمد ، سر من بود! من اولین قابله ای هستم که ناف شیری را بریده است ! اولین آواز را من خواندم ، برای زنی که در هراس سکوتُ سنگُ سکسکه ، تنها نارگیل شامم را قاپیدُ برد ! من اولین کسی هستم که از چشم زنی ترسیده است ! من ماگدالینم ! غول تماشا !...
-
تصاویری از حسین پناهی
1385,11,03 03:43
-
سلام , خداحافظ : بهار 1384-قسمت ششم
1385,11,03 03:42
نازی مرد نازی نازی مرد آن همه دویدن و سراب این همه درخشش و سیاه تا کجا من اومدم چطوری برگردم ؟ چه درازه سایه ام چه کبود پاهام من کجا خوابم برد ؟ یه چیزی دستم بود! کجا از دستم رفت ؟ من می خواهم برگردم به کودکی قول می دهم که از خونه پامو بیرون نذارم سایه مو دنبال نکنم تلخ تلخم, مثل یک خارک سبز سردمه و می دونم هیچ زمانی...
-
سلام , خداحافظ : بهار 1384-قسمت پنجم
1385,11,03 03:32
شب و نازی ‚ من و تب همه چی از یاد آدم می ره مگه یادش که همیشه یادشه یادمه قبل از سوال کبوتر با پای من راه می رفت جیرجیرک با گلوی من می خوند شاپرک با پر من پر می زد سنگ با نگاه من برفو تماشا می کرد سبز بودم درشب رویش گلبرگ پیاز هاله بودم در صبح گرد چتر گل یاس گیج می رفت سرم در تکاپوی سر گیج عقاب نور بودم در روز سایه...
-
سلام , خداحافظ : بهار 1384-قسمت چهارم
1385,11,03 03:24
چشم من و انجیر دیوونه کیه؟ عاقل کیه؟ جوونور کامل کیه؟ واسطه نیار به عزتت خمارم حوصله هیچ کسی رو ندارم کفر نمیگم سوال دام یک تریلی محال دارم تازه داره حالیم می شه چیکارم میچرخم و میچرخونم سیارم تازه دیدم حرف حسابت منم طلای نابت منم تازه دیدم که دل دارم بستمش راه دیدم نرفته بود رفتمش جوانه نشکفته را رستمش ویروس که بود...
-
سلام , خداحافظ : بهار 1384-قسمت سوم
1385,11,03 03:23
از شوق به هوا به ساعت نگاه میکنم حدود سه نصف شب است چشم میبندم که مبادا چشمانت را از یاد برده باشم و طبق عادت کنار پنجره میروم سوسوی چند چراغ مهربان و سایه کشدار شبگردان خمیده و خاکستری گسترده بر حاشیه ها و صدای هیجان انگیز چند سگ و بانگ آسمانی چند خروس از شوق به هوا میپرم چون کودکیم و خوشحال که هنوز معمای سبز رودخانه...
-
سلام , خداحافظ : بهار 1384-قسمت دوم
1385,11,03 03:22
شناسنامه من حسینم پناهی ام من حسینم , پناهی ام خودمو می بینم خودمو می شنفم تا هستم جهان ارثیه بابامه. سلاماش و همه عشقاش و همه درداش , تنهائیاش وقتی هم نبودم مال شما. اگه دوست داری با من ببین , یا بذار باهات ببینم با من بگو یا بذار باهات بگم سلامامونو , عشقامونو , دردامونو , تنهائیامونو ها؟! سرگذشت کسی که هیچ کس نبود...
-
سلام , خداحافظ : بهار 1384-قسمت نخست
1385,11,03 03:21
سیاه خب ..آره که خیابونا و بارونا و میدونا و آسمونا ارث بابامه واسه همینه که از بوق سگ تا دین روز این کله پوکو میگیرم بالا و از بی سیگاری میزنم زیر آواز و اینقدر میخونم تا این گلوی وا مونده وا بمونه.... تا که شب بشه و بچپم تو یه چار دیواری حلبی که عمو بارون رو طاقش عشق سیاه خیالی منو ضرب گرفته شام که نیس خب زحمت...
-
اشعار حسین پناهی - ستاره : زمستان 1375-قسمت پنجم
1385,11,03 03:19
سرودی برای مادران پشت دیوار لحظه ها همیشه کسی می نالد چه کسی او؟ زنی است در دوردست های دور زنی شبیه مادرم زنی با لباس سیاه که بر رویشان شکوفه های سفید کوچک نشسته است رفتم و وارت دیدم چل ورات چل وار کهنت وبردس بهارت پشت دیوار لحظه ها همیشه کسی می نالد و این بار زنی بهیاد سالهای دور سالهی گمم سالهایی که در کدورت گذشت...
-
اشعار حسین پناهی - ستاره : زمستان 1375-قسمت چهارم
1385,11,03 03:18
شب و نازی ‚ من و تب من : همه چی از یاد آدم می ره مگه یادش که همیشه یادشه یادمه قبل از سوال کبوتر با پای من راه می رفت جیرجیرک با گلوی من می خوند شاپرک با پر من پر می زد سنگ با نگاه من برفو تماشا می کرد سبز بودم درشب رویش گلبرگ پیاز هاله بودم در صبح گرد چتر گل یاس گیج می رفت سرم در تکاپوی سر گیج عقاب نور بودم در روز...
-
اشعار حسین پناهی - ستاره : زمستان 1375-قسمت سوم
1385,11,03 03:16
کاکل با تو بی تو همسفر سایه خویشم وبه سوی بی سوی تو می آیم معلومی چون ریگ مجهولی چون راز معلوم دلی و مجهول چشم من رنگ پیراهن دخترم را به گلهای یاد تو سپرده ام و کفشهای زنم را در راه تو از یاد برده ام ای همه من کاکل زرتشت سایه بان مسیح به سردترین ها مرا به سردترین ها برسان شبی بارانی و رسالت من این خواهد بود تا دو...
-
اشعار حسین پناهی - ستاره : زمستان 1375-قسمت دوم
1385,11,03 03:14
اولین و آخرین خورشید جاودانه می درخشد در مدار خویش مانیم که یا جای پای خود می نهیم و غروب می کنیم هر پسین این روشنای خاطر آشوب در افق های تاریک دوردست نگاه ساده فریب کیست که همراه با زمین مرا به طلوعی دوباره می کشاند ؟ ای راز ای رمز ای همه روزهای عمر مرا اولین و آخرین خاکستر به من بگویید فرزانه گان رنگ بوم و قلم چگونه...
-
اشعار حسین پناهی - ستاره : زمستان 1375-قسمت اول
1385,11,03 03:13
بیکرانه در انتهای هر سفر در آیینه دار و ندار خویش را مرور می کنم این خاک تیره این زمین پایوش پای خسته ام این سقف کوتاه آسمان سرپوش چشم بسته ام اما خدای دل در آخرین سفر در آیینه به جز دو بیکرانه کران به جز زمین و آسمان چیزی نمانده است گم گشته ام ‚ کجا ندیده ای مرا ؟ غریب مادربزرگ گم کرده ام در هیاهوی شهر آن نظر بند سبز...
-
آبی، خاکستری، سیاه حمید مصدق
1385,09,28 09:19
در آمد تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلوده به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق این پندارم که چرا خانه کوچک...
-
حمید مصدق
1385,02,12 09:12
اشعار حمید مصدق - و چیزها اندر این نامه بیابد اشعار حمید مصدق - درآمد اشعار حمید مصدق - ۱ اشعار حمید مصدق - ۲ اشعار حمید مصدق - ۳ حمید مصدق حمید مصدق در سال 1318 در شهرضا از شهرهای پیرامون اصفهان به دنیا آمد آموزشهای دبستانی و دبیرستانی را در شهرضا و اصفهان به پایان برد در سال 1338 به تهران آمد و رشته بازرگانی موسسه...
-
حسین پناهی
1385,02,12 09:05
اشعار حسین پناهی - ستاره : زمستان 1375- قسمت اول اشعار حسین پناهی - ستاره : زمستان 1375- قسمت دوم اشعار حسین پناهی - ستاره : زمستان 1375- قسمت سوم اشعار حسین پناهی - ستاره : زمستان 1375- قسمت چهارم اشعار حسین پناهی - ستاره : زمستان 1375- قسمت پنجم سلام , خداحافظ : بهار 1384- قسمت نخست سلام , خداحافظ : بهار 1384- قسمت...
-
مریم حیدرزاده
1385,02,12 08:56
مریم حیدرزاده - یک حقیقت تلخ مریم حیدرزاده - من تو رو می خوام اونا رو نمی خوام مریم حیدرزاده - یک حقیقت تلخ مریم حیدرزاده - شبیه سال دو هزار مریم حیدرزاده - صبورم هنوز مریم حیدرزاده - حسرت سفر مریم حیدرزاده - تا قیامت مریم حیدرزاده - یک سبد آرزوی کال مریم حیدرزاده - عشقی دوباره مریم حیدرزاده - رفع زحمت مریم جان چند...
-
من با بطالت پدر هرگز بیعت نمیکنم
1385,02,12 08:38
سفر دوم هنگام هنگامه سفر بود اینک توهمی کالوده می کند سرچشمه زلال تفاهم را ای آفتاب پاک صداقت در من غروب کن ای لفظ ها چگونه چنین ساده و صریح مفهوم دیگری را با واژه های کاذب مغشوش تفسیر می کنید ؟ دیگر به آم تفاهم مطلق هرگز نمی رسیم و دست آرزو با این سموم سرد تنفر که می وزد دیگر سکوفه های عشق و شهامت را ازشاخسار شوق...